بسم الله ...
سلام!
برگشتن به وادی نوشتن درد دل ...
یه مدتی هست که نیستم با خودم ، دلیلشو نمیدونم فقط حدس میزنم بخاطر این باشه که لمس شدم .
دارم فکر میکنم از این فاز دپا بگیرم به خودم یا از خودم درآم ، یا چه میدونم تیریپ لاتی بردارم و خودمو بزنم کوچه عمر چپ ...
آخرین خبر تیتر زده بود "18 میلیون نفر کرونا گرفتن" هر طوری حساب میکنم منم جزو همونام ، خب راستش چرت و پرتو بیخیال دلیلی که اومدم اینجا حرف بزنم اینه که ؛ حالم از اینستا و تلگرام بهم خورده اومدم واس خاطر خودم بنویسم ، اینجا نه خبری از فالوور و ممبر هست نه خبری از بطالت وقت با یه مشت استوری تو مخی فاز دپ و عکس یه وری با ژشت خوشحالی آدماست ؛ اینجا خودمم و خودم ، حالا شاید یه وقت یکی اومد اینم خوند اشکال نداره ، شوما از خودمونی !
خسته ام !
از دروغ تو چشای آدمکا
از نگاه با حسرت دخترکا به هم
از غرور مسخره پسری که تازه دو ساله پول تو جیبیش قطع شده
از دود حلقه ای قلیون کشا
از تلوزیون و رادیو پر فریب
جدیدا سینمای خانگی با ژست آزادی و خطر زدن منشورها هم اومده به بازار که انصافا خوب جایگاه شبکه های ترکیه ای رو پر کرده
از آدمایی که به هم میرسن و میگن چه خبر خوبی؟ متنفرم ... لعنتی وایسا جوابتو بگیر ، ببین خوبه ... بزار خبراشو بهت بگه ، رد نشو برو ...
از اینا بدم میاد اما خدا خیلی خوبه ، میدونی چرا ؟؟؟؟
چون یه سریا هستن که خیلی حالتو خوب میکنن ! اصلا دلیلن
مثلا وقتی نگاه پر مهر مادری به پسرش را میبینم قند در دلم آب میشود ؛
دلیل میخوای برای زندگی ات مرد ؟!! نگاه همسرت به پسرت را ببین ...
یا مثلا وقتی لای پنجره را باز میکنی روی سیم برق معانقه دو کبوتر را با هم میبینی با خود نمیگویی چه کریمی است پروردگارت که اینگونه زیبا ابتدای صبح عشق به خانواده را در تو زنده میکند ؟!!
دوست دارم صدای سلام کردن بی مزد و مواجب مردم را به هم
دوست دارم حس زیبای "مراقب خودت باش" هایی که معشوقه ها به هم میگویند را
دوست دارم همین حس بودن ها و نوشتن ها را
همین حس بازگشت را
من بر گشتم که از من بگویم برای خودم ، شاید هم برای شما
گهگاهی هم برای دوستی که تا اوست نفسم به مدد اوست
14 تیر ماه 1399 ساعت 23:45
- ۹۹/۰۴/۱۴