┘◄ دو منظومـﮧ پایانـے"شاید براـے همیشـــﮧ"
------------------ 【مخیـّرید در برداشتــــ】 ------------------
·٠•●✿ این یڪـے براـے یڪـــ نفــر :
پرنده هایـے ڪـﮧ روـے شاخـﮧ نشتـﮧ اند هرگز ترس از شڪستن شاخـﮧ ندارند
زیرا اعتماد آنها بـﮧ شاخـﮧ ها نیست
بلڪـﮧ بـﮧ بال هایشان است
همیشـﮧ بـﮧ خودت اعتماد داشتـﮧ باش
خودت را باور ڪن
همیشـﮧ خودت را نقد بدان تا دیگران تو را بـﮧ نسیـﮧ نفروشند
سعـے ڪن استاد تغییر باشـے ، نـﮧ قربانـے تقدیر ...
در زندگیت بـﮧ ڪسـے اعتماد ڪن ڪـﮧ بـﮧ او ایمان دارـے نـﮧ احساس . . .
و هرگز بـﮧ خاطر مردم تغییر نڪن !
این جماعت هر روز تو را جور دیگرـے مـے خواهند ...
مردم شهرـے ڪـﮧ همـﮧ در آن مـے لنگند ، بـﮧ ڪسی ڪـﮧ راست راه مـے رود مـے خندند.
◆
◇
◆
·٠•●✿ این یڪـے هم براـے همـﮧ :
ڪفش ڪودڪـے را دریا برد ؛ ڪودڪـ روـے ساحل نوشتـ : دریاـے دزد
آنطرف تر مردـے ڪـﮧ صید خوبـے داشت ؛ روـے ماسـﮧ ها نوشتـ : دریاـے سخاوتمند
جوانـے غرق شد ؛ مادرش نوشتـ : دریاـے قاتل
پیرمردـے مرواریدـے صید ڪرد ؛ نوشتـ : دریاـے بخشنده
موجـے نوشتـﮧ ها را آرام شست و دریا آرام گفتـ :
بـﮧ قضاوت دیگران اعتنا نکن اگر میخواهـے دریا باشـے ./
بر آنچـﮧ گذشت ، بر آنچـﮧ شکست ، بر آنچـﮧ نشد ، حسرت نخور زندگـے اگر آسان بود با گریـﮧ شروع نمیشد . . .
✧✧✧✧✧ ● ● ● ● دلاتون دریایـے ، روزگارتون سرشار از بهترین ها ● ● ● ● ✧✧✧✧✧
- ۱ نظر
- ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۱۷