میدانی چرا از مرگ میترسی بنده خدا؟!
مدتها بود به بیماری سختی مبتلا شدهبودم 1 وقتی بیماری آنقدر شدت یافت که طبیبان از مداوایم نا امید شدند کابوسهایم شروع شد.
ترس از مرگ برایم خواب و قرار نگذاشته بودم. در آستانه ورود به عالمی بودم که از کیفیتش هیچ نمیدانستم و از ورود به آن وحشت داشتم. وقتی خبر بیماریام به مولایم امام جواد علیهالسلام رسید با چند نفر از اصحاب به دیدارم آمدند.
از احوالم که پرسیدند سفره دلم را باز کردم از کابوسها و بیقراریهایم گفتم.
پرسیدند:"میدانی چرا از مرگ میترسی بنده خدا؟!"
سکوت مرا که
دیدند ادامه دادند: "چون مرگ را نمیشناسی. بگذار با مثالی مرگ را برایت
ترسیم کنم. اگر تمام تنت آلوده به چرک و کثافت و زخم باشد و بدانی با رفتن
به حمام همه این زخمها و آلودگیها پاک میشود آیا مشتاق استحمام
نمیشوی؟"
گفتم: "چرا یابن رسولالله! ترجیح میدهم هرچه زودتر حمام کنم تا از آن آلودگیها و زخمها پاک شوم."
امام فرمودند:
"مرگ برای مومن به منزله همان حمام است. آخرین منزلگاه و جایگاه شستشو از آلودگیهای گناه. مرگ رها شدن از رنج اندوه است و پیوشتن به آسایش و شادمانی. غم به دل راه مده و شادمان باش از این سفر شادی آفرین."
کلام امام دلهره و اندوه را از
دلم زدود و نگاهش موج موج آرامش در جانم ریخت. دیگر از مرگ دیگر برایم حکم
یک غریبه وحشتآفرین را نداشت. میشناختمش و میدانستم اگر بیاید با شوق و
رضا پذیرایش خواهم بود.
امام جواد علیهالسلام: کسی که گوش به گویندهای بسپارد به پرستش او ایستاده است. پس اگر گوینده خدایی باشد خدا را پرستیدهاست و اگر شیطانی باشد شیطان را پرستش کردهاست.2
1) یکی از
شاگردان نزدیک امام جواد علیهالسلام
2) تحف العقول ص480
- ۹۳/۱۲/۰۷